زندگی نامه

شهید احمد آتش دست در سال ۱۳۳۹ در خانواده متدین، در روستای خونیک از توابع شهرستان نهبندان به دنیا آمد و از آنجا که استعداد سرشاری برخوردار بود هم زمان با آغاز تحصیل در دبستان به آموختن قرآن مجید پرداخت و در مدت کوتاهی با مفاهیم این کتاب آسمانی آشنا شد. پس از طی دوران ابتدایی و راهنمایی وارد دبیرستان شد و در همین اوان افتخار آشنایی را حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی که در آن زمان به علت تبعید در ایران شهر به سر می برد نصیب وی گردید. این موهبت غیرمنتظره ای برای احمد که نوجوانی فرهیخته و با کمال بود راه سعادت و خوشبختی را گشود و با تلمذ در محضر آن استاد نابغه آنچه را که می باید آموخت و در اندک زمانی در صف اول مبارزه با رژیم طاغوت قرار گرفت و در استان سیستان و بلوچستان زبانزد خاص و عام گردید. او بارها از سوی ساواک مورد آزار و اذیت و شکنجه واقع شد اما هر بار مصمم تر از مرتبه قبل در صحنه مبارزه حاضر بود. پس از پایان تحصیلات متوسطه وارد دانشکده پزشکی اصفهان گردید و محیط دانشگاه برای احمد موقعیت مناسبی ایجاد نمود که فعالیتهای سیاسی اش را گسترش دهد.وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تعطیلی دانشگاه ها فعالیت های اجتماعی خود را در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، بسیج ، جهادسازندگی و امور تربیتی آموزش و پرورش آغاز نمود و این در حالی بود که همچنان از استاد و رهبرش پیوسته الهام می گرفت. پس از بازگشایی دانشگاه ها برای ادامه تحصیل به اصفهان مراجعت نمود ولی با شروع جنگ تحمیلی بارها عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد و با رشادتهای دلیرانه خود افتخارات بسیاری را کسب نمود. چهل روز قبل از شهادتش سعادت آن را یافت که در بیت مقام معظم رهبری صیغه عقد و ازدواجش با یکی از دانشجویان همفکر و هم مرامش به وسیله حضرت آیت الله خامنه ای جاری گردد. پس از مراسم ازدواج برای آخرین دیدار با خانواده خود، عازم ایران شهر شد.

وصیت نامه

شما هم تلاش کنید راه حق را دوست بدارید همانطور که دوست دارد و با راه باطل مخالفت کنید. احمد همین را از شما می‌خواهد. خدا هم که می‌دانید خیلی بزرگ است اگر احمد نیست خدا هست که قدرتش خیلی بیشتر از ماهاست و او بهترین یاور و نگهدارست. مسعودجان و زهراجان برادرتان آدم ترسویی نبود که بتواند در کنجی بخزد و بنابراین شما هم در زندگی ترسو نباشید. ادب و اخلاق اسلامی را همیشه رعایت کنید.
من معتقدم که تا انسان خدا را نشناخته و رابطه‌ی خود را با او و با جهان هستی لمس نکرده است مشکلات و مسائل و بدبختی‌های در زندگی فراوان است و او را محاصره کرده است. اما از لحظه‌ای که خود را در ارتباط با خدا شناخت یکدفعه آزاد می‌شود. دیگر هر مشکلی برایش در ارتباط با خدا مطرح است و آنوقت دیگر مشکلی نیست و گذشتن از چیزهایی که اصلاً مال ما نیست بلکه مال خود او (الله) است خیلی ساده است به شرطی که این را انسان بفهمد.
هدفم کاملاً روشن است اینرا بیشتر برای آن نادانانی می‌گویم که هنوز با حرف‌های پوچ و توخالی‌شان ما را در بهترین تعبیرشان دیوانه می‌دانند. حال می‌خواهم به آنها بگویم آری اگر دفاع از حق، دفاع از اسلام، دفاع از انسانیت، دفاع از شرف و عزت، دفاع از آزادگی دیوانگی است با کمال افتخار این دیوانگی را می‌پذیرم. و دشمن غداره بند کثیف را به خاک ذلت و سیاهی می‌نشانیم. پس هدف ما روشن است در یک حرکت مستمر (ان الحیاه عقیده و جهاد) به موانعی در این راه برخورده‌ایم و ناچار باید وظیفه خود را در مقابل آن انجام بدهیم. این موانع باید برداشته شود و ما برای برداشتن این موانع از راه خدا مایه می‌گذاریم البته نه از خودمان بلکه از همان که ممانعت‌هایی را داده است. ما مسلمان هستیم و مسلمان هم فقط در مقابل خدا تسیلم است.
شهادت برای ما هدف نیست. شهادت یک وسیله است آری ما تریج می‌دهیم دشمن زبون را خرد و نابود کنیم اگر خود به شهادت رسیدیم هیچ مسئله ای نیست. راه برای پیروزی مسلمانان باز خواهد شد. شهید در مکتب ما زنده و شاهد است.