زندگی نامه

سیداحمد رحیمی‌ در سال‌ ۱۳۳۸ در شهر بیرجند به‌ دنیا آمد. هنوز درست‌ زبان‌ باز نکرده‌ بود که‌ پدرش‌ آیات‌ قرآن‌ را برایش‌خواند و او با زبان‌ کودکانه‌اش‌ آن‌ها را تکرار کرد.
دوره‌ ابتدایی‌ را با نمرات‌ عالی‌ به‌ پایان‌ رساند و سپس‌ به‌دوره‌ راهنمایی‌ رفت‌. در این‌ دوره‌، مطالعات‌ او درباره‌ اصول‌ و معانی‌ دینی‌ آغاز شد و علاقه‌ زیادی‌ به‌ آثار «مرتضی‌ مطهری‌»پیدا کرد. بارها کتاب‌های‌ او را خواند تا پاسخ‌ سؤالاتش‌ را بیابد
با ورود به‌ دبیرستان‌، به‌ طور جدی‌ به‌ آموزش‌ معارف‌ دینی‌پرداخت‌. پس‌ از مدتی‌، در میان‌ شاگردان‌ بیرجند، شاخص‌ شد وهمه‌ او را به‌ داشتن‌ معلومات‌ زیاد می‌شناختند. بارها با نوشتن‌انشاء و مقاله‌های‌ انتقادی‌، به‌ افشاگری‌ درباره‌ شاه‌ پرداخت‌ و به‌همین‌ دلیل‌ هم‌، همیشه‌ از طرف‌ مسؤولان‌ مدرسه‌، مورد توبیخ‌قرار می‌گرفت‌.
سال‌ آخر دبیرستان‌، موضوع‌ اختلاط‌ دخترها و پسرها دریک‌ کلاس‌ مطرح‌ شد. او اعتراض‌ کرد و بالاخره‌ در کلاس‌ حاضرنشد و در خانه‌ به‌ صورت‌ خودآموز شروع‌ به‌ درس‌ خواندن‌کرد. از آن‌ جا که‌ بهترین‌ شاگرد دبیرستان‌ بود، پس‌ از مدتی‌مدیر مدرسه‌ به‌ دنبال‌ او فرستاد اما سیداحمد زیر بار نرفت‌ و به‌دبیرستان‌ بازنگشت‌.
در سال‌ ۱۳۵۶ با نمرات‌ ممتاز دیپلم‌ گرفت‌. از همان‌ دوره‌راهنمایی‌، علاقه‌ داشت‌ در حوزه‌ علمیه‌ تحصیل‌ کند ولی‌ پدرش‌اصرار کرد ابتدا در کنکور شرکت‌ کند. سیداحمد بنا به‌ میل‌ پدردر کنکور شرکت‌ و با رتبه‌ عالی‌ در رشته‌ پزشکی‌ دانشگاه‌ تهران‌قبول‌ شد. حضور او در دانشگاه‌ تهران‌، همزمان‌ با اوج‌گیری‌مبارزات‌ مردمی‌ علیه‌ رژیم‌ شاه‌ و آشنایی‌ با افکار حضرت‌ امام‌بود. این‌ فرصت‌ گرانبهایی‌ برای‌ او بود تا به‌ شکلی‌ منظم‌،مبارزات‌ مذهبی‌ و سیاسی‌ خود را دنبال‌ کند.
با اوج‌گیری‌ مبارزات‌ مردم‌ علیه‌ شاه‌، به‌ طور جدی‌ فعالیت‌ضدرژیم‌ را پی‌ گرفت‌ و برای‌ بردن‌ اعلامیه‌های‌ امام‌ از تهران‌ به‌شهرهای‌ دیگر اقدام‌ کرد. او در تهران‌، در روز ۱۷ شهریور، در تظاهرات‌ خونین‌ شرکت‌ کرد و از نزدیک‌ شاهد رفتاردست‌نشاندگان‌ شاه‌ بود. در همان‌ دوران‌ به‌ بیرجند رفت‌ و دریکی‌ از مساجد، پرده‌ از اعمال‌ شاه‌ برداشت‌. بعد از پایان‌سخنرانی‌، ساواک‌ او را دستگیر کرد اما او توانست‌ از زندان‌فرار کند.
پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ و بازگشایی‌ دانشگاه‌ها، تحصیل‌ خودرا پی‌ گرفت‌ و همه‌ی‌ توان‌ و استعداد خود را در خدمت‌ اهداف‌انقلاب‌ قرار داد. در همین‌ ایام‌، از نزدیک‌ با استاد مرتضی‌مطهری‌ و دکتر بهشتی‌ آشنا شد و از تعالیم‌ ارزشمند آن‌ها بهره‌گرفت‌.
در ۱۳ آبان‌ ۱۳۵۸ او و عده‌ای‌ از دانشجویان‌ پیرو خط‌ امام‌،لانه‌ جاسوسی‌ امریکا را تصرّف‌ کردند. بلافاصله‌ به‌ دستورامام‌، سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ تشکیل‌ شد و سیداحمدفرماندهی‌ سپاه‌ پاسداران‌ بیرجند را به‌ عهده‌ گرفت‌.
اواخر سال‌ ۱۳۵۸ با دختر خاله‌اش‌ ازدواج‌ کرد. یک‌ سال‌ و سه‌ماه‌ بعد از ازدواج‌، خداوند دختری‌ به‌ آن‌ها داد که‌ نامش‌ را آسیه‌گذاشتند.
در همان‌ سال‌ مسؤولیت‌ حفاظت‌ اطلاعات‌ شهر را نیز به‌عهده‌ گرفت‌ و در مقابل‌ جریانات‌ منحرف‌ داخلی‌ ایستاد. بارهاضدانقلاب‌ها قصد ترورش‌ را کرد که‌ جان‌ سالم‌ به‌ در برد.
سیداحمد علاوه‌ بر مسؤولیت‌ در داخل‌ کشور، در قیام‌افغانستان‌ علیه‌ شوروی‌ هم‌ شرکت‌ کرد اما به‌ علت‌ فوت‌ پدر به‌بیرجند بازگشت‌ و سرپرستی‌ خانواده‌ را به‌ عهده‌ گرفت‌.
با شروع‌ جنگ‌، صحنه‌ درخشان‌ دیگری‌ در زندگی‌ او آغازشد. با آن‌ که‌ مسؤولیت‌ واحد حفاظت‌ اطلاعات‌ را در پشت‌ جبهه‌به‌ عهده‌ داشت‌ اما در دی‌ ۱۳۶۱ کوله‌بارش‌ را بست‌ و همراه‌خانواده‌ عازم‌ منطقه‌ جنگی‌ شد و در مجتمع‌ رزمندگان‌ شهردزفول‌ ساکن‌ شد.
در اسفند همان‌ سال‌، در اثر اصابت‌ ترکش‌ مجروح‌ شد.بلافاصله‌ پس‌ از بهبودی‌ نسبی‌ به‌ جبهه‌ها بازگشت‌ و در عملیات‌والفجر یک‌ شرکت‌ کرد و هنگام‌ حمل‌ مجروحان‌ و شهدا بار دیگرمجروح‌ شد.
این‌ مبارزه‌ خستگی‌ناپذیر، سرانجام‌ در ظهر ۲۴ فروردین‌۱۳۶۲ در عملیات‌ والفجر ۱ در منطقه‌ شرهانی‌ به‌ شهادت‌ رسید.پیکر سیداحمد رحیمی‌ را در گلستان‌ شهدای‌ بیرجند به‌ خاک‌سپردند.

وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم و من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا
حمد و سپاس خداوند متعال را که با تخصیص عنایات خاصه اش به ملت ایران، نعمت اسلام و جمهورى اسلامى را بر آنان ارزانى داشت و به آنان حیات مجدد بخشید تا بشکرانه این نعمت کمر همت به رهائى خویش از شر شیطان درون و رهانیدن مستضعفان عالم از شر شیاطین برون بربندد.
خداى را شکر که با دست غیبى اش ملتى را که در لبه پرتگاه قرار گرفته بود و اگر رژیم پهلوى یکسال دیگر مهلت مى یافت تمام آثار اسلامیت و انسانیت را محو مى کرد بیدار کرد و قلب هاى متفرق آنان را متحد ساخت و زنگارهاى قلوب جوانان این کشور را زدود و به صبغه الله قلوب آنان را رنگ آمیزى کرد و از آنان انسان هایى سرتاپا عاشق بخدا و اولیاء خدا و تشنگان جوینده جام شهادت و بى پایان لحظه وصل و عبادت ساخت.
خدایا، چنین گمان دارم که اگر هزاران بار در راهت کشته شویم و زنده گردیم نتوانیم شکر اندکى از این نعمتها را بجا آوریم.
خدایا، ما ضعیفیم و این ضعف و عجز ما را به کفران مگیر و بلطف و کرم خویش همچنان عنایاتت را متوجه این ملت ستمدیده و امت عـاشق اهل البیت بنما و آنانرا در پیچ و خمهاى گوناگون و حوادث سهمگین یارى فرما و بدست آنان زمینه ظهور حجت مهدى سلام الله علیه را فراهم آور.
پروردگارا، ترا سپاسگزارم که توفیق شرکت در عملیات و حضور در جبهه هاى نبرد اسلام بر علیه کفر بمن عنایت فرمودى تا بدینوسیله ناخالصی ها و تبعات معاصى را از قلبم بزدائى.
بار پروردگارا، تو که با رحمتت این نعمتها را از من دریغ نداشتى اگر صلاح میدانى به این تنها آرزوى مانده بر دلم یعنى شهادت فى سبیل الله نیز جامه عمل بپوشان.
پروردگارا، در نامه عمل هیچ چیزى که فرداى محشر در پیشگاه تو و حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) عرضه دارم و بدان رستگار شوم ندارم و لذا بخوبى آگاهم که این خواسته مرا نشاید، ولى اگر تو بخواهى رحمت تو، هم درهاى بسته را میگشاید و هم ناشدنی ها را شدنى و هم غیر ممکن ها را ممکن می سازد.
یختص برحمته من یشاء و الله ذوالفضل العظیم ( آل عمران ۷۴ ) و اما یک سخن با همه آنان که مرا می شناسند و آن اینکه دنیا با همه بلندی هایش کوتاه و با همه زیبائی هایش زشت و کریه است، تقوى خدا را پیشه کنید و خانه دل را براى او خلوت کنید. وقتى دل از یاد خدا غافل شد آنگاه خانه شیطان می گردد و شما را تباه می کند. از معصیت بپرهیزید که خود حقیقیت تقوى است و معصیت انسانرا ذلیل و پست و بى مقدار و ناتوان می سازد. در صورت توفیق توبه آثار تکوینى گناه انسانرا از طى کردن بسیارى مراحل محروم می سازد.
مطالعه دو کتاب ارزشمند گناهان کبیره و قلب سلیم را بطور مکرر به همه بخصوص به جوانان عزیز پیشنهاد می کنم. امیدوارم از آن غفلت نشود.
سفارش می کنم شما را به تبعیت دقیق از امام امت، به مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمى خمینى که براستى محبتى آشکار از سوى خداست بر همه جهانیان اگر تمسک به فرمایشات ایشان در جامعه رو به تحلیل نرود یقینا این ملت شکست نخواهد خورد و همین جا عرض می کنم اگر هر گونه حقى نسبت به هر کس دارم به هر اندازه که باشد به شرط آنکه از مسیر ولایت فقیه بمعنى واقعى خارج نگردد تمامى آنرا بخشیدم و کاملا راضى هستم.
شما عزیزان را دعوت می کنم به وحدت خداى متعال آنانرا که با سوء ظن، بدبینى، تهمت، افترا، مارک چسباندن، گروه گرایى، تظاهر به اسلام و انقلاب، جو سازى، شایعه پراکنى و… تخم نفاق را می پاشند و دل هاى خدمتگزاران به اسلام را بدرد می اورند و بجاى سازندگى کارى جز حذف این و آن ندارند هدایت فرماید و به آنان بفهماند که هنوز در چه گره هایى گیرند. خداوند به آنان انصاف دهد تا در قضاوت ها چشم ها را نبندند و دل را بگشایند براى عقده گشائى.
لعنت خدا بر هر کس که خود محورى کند، بر هر کس که بخواهد از این انقلاب و خون شهیدانش نردبانى براى رسیدن به پست و مقام و… بسازد.
نکته مهم آنکه بین دو راه فدا کردن اصالت براى وحدت و یا فدا کردن وحدت براى حفظ اصالت راه دیگرى است و آن حفظ اصالت در وحدت.
تذکر دیگر آنکه امسال باید سال رهانیدن محرومین ایران از چنگال فقر باشد، آنانکه درد محرومین را ندانند و در کلام و نوشتار و مجالس شان چیزى که یافت نمی شود سخن محرومیت هاست نباید در مسئولیت هاى مهم این کشور باشند. امیدوارم گام هاى مؤثرى دولت عزیز و مجلس شوراى اسلامى در این راه بردارند.
و اما در رابطه با بیرجند بعنوان یک فرد، از نماینده محترم امام در خراسان حجه الاسلام طبسى حفظه الله درخواست می کنم که با قرار دادن یک محور جامع براى روحانیت شهر به مشکلات این شهر براى همیشه خاتمه دهند. مسئله نماز جمعه از مهمترین مسائلى است که می تواند با حل شدنش محور استوارى براى وحدت مردم این شهر گردد و همه مردم این شهر را دعوت می کنم بشرکت فعالانه تر در حل مسئله جنگ که امیدوارم بزودى بنفع اسلام و مسلمین پایان پذیرد.
مادر، همسر، خواهران، برادران و دوستانم را بخدا می سپارم و از همه آنان و جمیع کسانى که مرا می شناسند طلب عفو و بخشش می کنم.
وصایاى خصوصى را در نامه خصوصى به همسرم نوشته ام و سفارشاتى نیز شفاهى نموده ام. امیدوارم بدان عمل گردد.
پروردگارا :
ترا به تن پاره پاره حسین ابن على (علیه السلام) قسم می دهم امام امت را تا ظهور حضرت مهدى براى محرومین عالم نگهدار دشمنان داخلى و خارجى انقلاب اسلامى را نابود بفرما علماى عاملین و حافظین اسلام، بخصوص آیت الله العظمى منتظرى را طول عمر عنایت فرما بر وحدت امت اسلامى بیفزا در فرج حضرت ولى عصر تعجیل فرما والسلام علیکم و رحمه الله
سید احمد رحیمى