وصیت نامه اول

بسم الله الرحمن الرحیم« بنام خداوند بخشنده مهربان »بنام خداوندى که به من جان داد تا فداى اسلام بکنم. بنام خدایى که به من نیروى جهاد داد.
اى خواهران عزیزم، ما که رفتیم کارى حسینى کردیم ولى شما که مانده اید باید کارى زینبى بکنید، باید غرنده باشید، چو شیر پنجه افکنید بر قلب دشمن، (دیدید وقتى که امام حسین (ع) به میدان جهاد رفت و شهید شد خواهرش زینب پا در رکاب برادر گذاشت و با یزید جنگید) پس شما هم باید از او درس بگیرید، نگذارید سنگرم خالى بماند. و تو اى هم فامیلى: نباید بگذارى که سنگرهاى شهدا خالى بماند، جوانان خود را به جبهه بفرستید تا خون من و تو میجوشد باید بجنگیم.
مادرم اى مادر از جان بهترم صدجان فداى یک موى سرت، کاش صد جان داشتم تا صد بار به جبهه بروم. اگر کمى به سخنان آن روزى که به شما گفتم، مى خواهم به جبهه بروم، فکر کنید، پى مى برید که گفتم خدا مى خواهد ما را امتحان کند. حالا موقع امتحان است و تو و من و پدر همه از این امتحان، سرافراز بیرون آمدیم.
فهمیدید که خداوند هدیه ناقابل شما را که در مقابل شهداى دیگر کوچکتر بود قبول کرد. حالا شما امتحان شده اید، هیچ کس نیست که شما را سرزنش کند و بگوید که پسرانتان هیچ کدام به جایى نرسیدند. (چون شما پسرانتان را به جایى رساندید که خداوند از آنها امتحان گرفت و خوب هم قبول شدند از مقام شهادت بالاتر چیست؟ آیا دکتر یا معلمى یا افسرى؟ نه، اگر کمى فکر بکنى، مى فهمى که تو چقدر به خدا نزدیکترى از مادر و پدر دکتر یا معلم. چه معلوم که مقام، مرا فریب نمیداد و مرا به جهنم نمى کشید چون انسان تمام دین خود را با یک وسوسه شیطانى از دست مى دهد ولى حالا نه). من هم در بهشت انتظار شما پدر و مادر عزیزم را خواهم کشید. راستى چه راست مى گویند که بهشت زیر پاى مادران است. الحق که پدر و مادر خوبى بوده اید و هستید. پس شما نباید از شهادت که یک امتحان کوچک است، بترسید.
من از شما پدر و مادر و خواهرم فاطمه و خواهرم زهرا و برادرم حسین که واقعا مى توان به شما خواهر و برادر و پدر و مادر گفت، مى خواهم که یک قطره اى اشک براى من نریزید چون ریختن یک قطره اشک براى شهید، مانند خنجرى است، بر قلب او و یک شادى براى شهید مانند صد خنجر است بر زخم دشمن.
من هیچگاه راضى نیستم که با ریختن اشک براى من، دل منافقین را شاد کنید. شما باید خدا را شکر کنید که به ما همچنین برادرى و افتخار دارد.
خواهرم فاطمه که، الحق فاطمه اى و خواهرم زهرا، که واقعا زینب زمانى و برادرم حسین که الحق حسین زمانى، بشرطى که راهم را ادامه دهید و نگذارید خون من سرد شود و سنگرم خالى.
شما در هر کجا که خدمتى به اسلام کنید مانند سربازى هستید در جبهه، که مى جنگد، هر کجا که بتوانید، منافقین و صدام و امریکا که همه با هم یکى هستند بلرزانید فرقى نمى کند چه جبهه و چه پشت جبهه.
حالا مى بینید که امام بزرگوارمان خمینى بت شکن مى فرمایند:«سرتاسر ایران جبهه است».
پس اگر چنانچه از من بدى یا رنجى دیده اید مرا ببخشید چون من واقعا شرمنده ام که نتوانستم بدیهاى خود و خوبیهاى شما را جبران کنم. إن شاء الله که مرا خواهید بخشید. من که از شما جز خوبى و محبت چیز دیگرى ندیده ام.
و تو اى مادرم: چه زحماتى کشیدید، چه رنجهایى که نکشیدى، زمان باردارى و زمان شیردادن و بزرگ کردنم چه شبها که تو را نیمه شب از خوابت بیدار کردم و تو را یک لحظه راحت نگذاشته ام. پس واقعا راست است که بهشت در زیر پاى مادران است. مرا باید ببخشى اگر تو مرا ببخشى، خدا هم مرا خواهد بخشید.
و اى پدرم که تو را از خود رنجانده ام مرا باید ببخشى، چون من میدانم تو هم سهم بزرگى در حق من دارى و از همه بیشتر زحمت مى کشى، پدر خانه اى، واقعا مى توان به تو پدر با ایمان و مسلمان افتخار کرد. خداوند در آزمایشى که انجام داد، تو را امتحان کرد و روحیه ات را امتحان کرد و قبول شدى. مرا ببخش. خداحافظ – دیدار در بهشت.
محمد حسن حسین زاده – امضا


وصیت نامه دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام خداوند بخشنده مهربان

« المؤمن جسمه مع الخلق و روحه مع الله »

جسم و بدن مومن درمیان مردم و روح او نزد خدا سیر مى کند.

به خدا قسم اگر مسلمان بمیرم غصه اى ندارم که در کدام منطقه بخاک سپرده شوم. این مرگ رقت بار در راه خداست و اگر او بخواهد این شهادت براى اعضاء قطعه قطعه من مبارکباد إن شاء الله.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
با درود و سلام به پیشگاه مقدس حضرت مهدى موعود صاحب الزمان عصر و نائب بر حقش امام خمینى رهبر کبیر و عزیز انقلاب اسلامى سراسر جهان و با درود و سلام بر تمامى شهداى اسلام از صدر اسلام تا کنون و با سلام و درود بر تمامى جانبازان انقلاب و خانواده هاى شهدا و مفقود الاثرها و ناله هاى نیمه شب فرزندان شهدا و همچنین رزمندگان سنگر نشین در درون سنگرهاى حق علیه باطل و درود بر امت شهید پرور دلاور ایران که خستگى ناپذیر و رهرو راه شهیدان و پشتیبان رزمندگان در پشت جبهه ها هستند.
پیام کوتاهى براى برادران و خواهران بیرجندى مرا خواهید بخشید چون من کوچکتر از آن هستم که پیامى بدهم و این یک خواسته است برادرم و خواهرم هشیار باشید نگذارید خون شهدا پایمال گردد چون ما مدیون خون شهدا هستیم اگر چنانچه کوتاهى کردید و به پیام خون شهدا پاسخ مثبت ندهید مسئول خواهید بود در پیشگاه خداوند متعال برادرم هشیار باشد که مانند اهل کوفه نکنید که حسین را تنها گذاشتند آنهایى که تفرقه مى اندازند مى خواهند که حکومت بر شما نمایند و اگر منم منم زدند بدانید که آنها باطل و تفرقه انداز هستند ولى به ظاهر انقلابى همچون یک رند که به تنه درخت نفوذ کرده و از ظاهر مشخص نمى گردد که ناگاه زمانى مى رسد که مى بینید تنه را خالى و یک پوسته این ظاهرى سالم و زیباست که با یک انگشت زدن به هم میریزد و برادرم و خواهرم وحدت را فراموش نکنید وحدت بین مسلمین باعث شکست و زبونى کفر خواهد بود « مرگ بر تفرقه انداز منافق » همانطور که خود آگاه بوده اید و حال هم هستید خیلى باید هشیار و بیدار باشید که انقلاب از قشر مستضعف صورت گرفته و نباید بگذارید یک گروه مستکبر بالا شهرنشین بر شما حکومت نمایند هر گاه دیدید کسى که براى شما خدمت کند در میان شماست و از خود شماست او را دوست بدارید همچونکه خدا دوست دارد شما را دیگر عرضى ندارم از شما حلالیت مى طلبم و شما برایم از خداوند طلب بخشش نمایید که خداوند مرا ببخشد و اگر چنانچه هر کسى مرا مى شناسد اگر چنانچه از من طلبى داشت به پدرم مراجعه و طلب را بگیرید یا اینکه مرا ببخشد و تا جایى که میدانم قرضى ندارم و گناه زیاد دارم که خداوند من بنده حقیرش را ببخشد.

وصیت نامه سوم
( بسم الله الرحمن الرحیم )

« اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فى سبیلک »

« خدایا به من توفیق شهادت در راهت را بده »

به نام خداوند بخشنده مهربان بنام خداى شهیدان بنام خداوند مستضعفان خدایا من بنده حقیر و ناتوان خود را ببخش و گناهان گذشته مرا ببخش با سلام و درود بر امام زمان این منجى عالم بشریت و با سلام و درود بر نایب بر حقش روح خدا فرمانده کل قوا والسلام. در تاریکى شب مى نویسم. بعد از من وصى من پدرم خواهد بود.
۱- نماز دو و نیم ماه بدهید که برایم بجا آورند.
۲- روزه دوماه برایم بدهید بگیرند.
۳- به کسى بدهکار نیستم ولى اگر چنانچه کسى مراجعه نمود قرض او را بدهید.
۴- به مبلغ دوهزار تومان در داخل کمد کتابهاى در پشت کتابهاى داخل آن است.
۵- مقدار پولى هم در بانک دارم.
من از مال دنیا چیزى را ندارم ولى همان قدر که دارم را قسمتى از آن را براى قرض و طلبهاى نماز و روزه هایى که دارم خرج نمایید.
و بقیه آن را به مصارف جبهه بدهید. هم اکنون که دارم این جملات مى نویسم چون ماه روشن است مى توانم بنویسم و شب عملیات با رمز یا الله و یا محمد و یا على هست که عملیات در ساعت یازده و بیست دقیقه شروع شد و در مورخه ۸/۵/۶۲ اگر چنانچه بدخط است از تاریکى هوا و کمى وقت است. و کتابهایم را بدهید به هر کس که خود صلاح مى دانید و پدرم این نکات را انجام خواهد داد إن شاء الله.
در پایان یک پیام به پدر ومادر و برادر و خواهرانم
خواهرانم که از شما تقاضا دارم برایم گریه نکنید چون من راضى نیستم مادرم مگر خود نبودى که به من گفتى مادر شهید رحیمى چه تحملى دارد پس بدان که من از رحیمى بهتر نبوده و یک امانتى بودم در دست شما که حالا خداوند مى خواهد امانتش را پس بگیرد و بعد از من باید برادرم و بعد پدرم پرچم اسلام را بردارند و با دشمن به ستیزه برآیند.
والسلامچون وقت کم هست و آتش خمپاره دشمن بر روى سر ما زیاد است و دقایق آخر را میگذرانم و لحظه ها سرنوشت ساز و حساسى است مى گذرانیم از خداوند متعال طلب عفو و بخشش نمایید.
والسلام

مورخه : ۱۳۶۲/۵/۸ امضا